جدول جو
جدول جو

معنی کفش دار - جستجوی لغت در جدول جو

کفش دار
کسی که در زیارتگاه ها یا مجالس عمومی کفش های مردم را نگه داری می کند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
کسی که کفش می دوزد، کفش گر، کفشدوزک، در علم زیست شناسی حشرۀ کوچک سرخ رنگی که چهار بال دارد و دو بال ضخیم آن روی دو بال نازک قرار گرفته و از شته های درختان تغذیه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
کلاه دار، آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیش دار
تصویر نیش دار
دارای نیش، کنایه از زننده و آزاردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
مردی که ریش دارد و ریش خود را نمی تراشد، دارای ریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
آدم مدبر و تیز هوش و سریع الانتقال و با ذوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفا دار
تصویر وفا دار
کسی که دردوستی زناشویی یا خدمت بمردم صادق و صمیمی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از نمد پوشیده شده. یا سپر کیل دار. سپری که از موی بز پوشیده باشند: بزر خشت بر سر سپر کیل دار گذشت و بدیگر سوا فکند خوار. توضیح کسره اضافت و صفی بمناسبت وزن شعر حذف شده (ایضا ح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعب دار
تصویر کعب دار
پایه دار دارا پایه: (هوا از بس ز شبنم شعله بار است چو فنجان ساغر گل کعب دار است)، (یحیی شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفشداری
تصویر کفشداری
عمل و شغل کفشدار، مزدی که به کفشدار دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
کسیکه کفش می دوزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفشدار
تصویر کفشدار
کسی که حفظ و نگهداری کفش مردم را بعهده گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار دار
تصویر کار دار
انکه دارای کار شغلی است، عامل والی حاکم: (پس شداد بخلیفتان خویش نامه نوشت بجهان اندر هر کجا پادشاهی وی بود امیران و خلیفتان و کار داران و وکیلان و استواران وی بودند و آنچه بدین ماند) (تاریخ بلعمی)، وکیل مامور، سکه زننده سازنده پول، مامور سیاسی که در غیاب وزیر مختاریا سفیر کبیر موقتا. نمایندگی دولت خود را نزد دولت دیگری عهده دار میشود شارژدافر یا کار دان فلک. هفت سیاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفل دار
تصویر قفل دار
گنج دار، خزانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
((کُ لَ))
خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
کسی که کفش می دوزد، نام حشره کوچک سرخ رنگی است که دارای چهار بال می باشد و غالباً روی درختان یافت می شود و از شته ها تغذیه می کند، کفش دوزک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیش دار
تصویر نیش دار
آن که نیش دارد، دارای نوک تیز، اهانت آمیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
Beady
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
Patterned
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
brillant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
блестящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
glänzend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
wzorzysty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
блискучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
узорчатый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
błyszczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
estampado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
明亮的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
met patroon
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
brilhante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
gemustert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
brillante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ریش دار
تصویر ریش دار
brillante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
estampado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نقش دار
تصویر نقش دار
візерунчастий
دیکشنری فارسی به اوکراینی